صراط 07 -صراط ولایت

صراط ولایت

 

در ادامۀ بحث «انسان‌شناسی در قرآن» (جلسۀ سی و سه،  13 جمادی الثانی 1435) به تبیین موضوع «صراط ولایت» می‌پردازیم.

در جلسات پیش، اشاره کردیم صراط مستقیم، صراط حضرت علی(علیه‌السلام) است. روایات زیادی نيز به این موضوع، اشاره دارد. از جمله امام باقر(علیه‌السلام)می‌فرمايد:

"أوْحَى اللهُ إِلَى نَبِيِّهِ(صلّی‌الله‌علیه‌وآله)«فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي اُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»؛ قَالَ: إِنَّكَ عَلَى وَلَايَةِ عَلِيٍّ(علیه‌السلام) وَ عَلِيٌّ(علیه‌السلام) هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ."[1]

خداوند بر پیامبرش وحی کرد: «به آن‌که بر تو وحی کردیم، استمساک بجوی، که همانا تو بر صراط مستقیم هستی». گفت: همانا تو بر ولایت علی(علیه‌السلام) هستی و علی(علیه‌السلام) همان صراط مستقیم است.

حضرت علی(علیه‌السلام) عینیت صراط است و طالب صراط، درواقع طالب مظهریت ولایی است. البته صراط ولایت، یک مفهوم ذهنی نیست و خواستن آن، باید موجب صیرورت درون شود، وگرنه فایده ندارد. مثل اینکه شناخت مفهومی آب، هرگز موجب سیراب شدن نمی‌شود؛ بلکه باید آب را نوشید. البته همان طور که ما هرچه آب بنوشیم، با آب یکی نمی‌شویم، در میدان صراط هم، کسی هم‌پای صاحبان صراط و معصومین(علیهم‌السلام) نخواهد شد؛ اما هرکس می‌تواند در رتبه‌ی خود، با ایشان هم‌سنخ شود.

شأن اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در ارتباط خاص ایشان با حق‌تعالی و اندیشه و وجود متفاوتشان است، نه در صورت کارهایی که انجام داده‌اند. پس ما هم باید درون خود را به آن‌ها نزدیک کنیم و بدانیم شباهت فعل و صفت بدون حرکت اندیشه و صیرورت درونی، ما را به جایی نمی‌رساند. ولایت، یک حقیقت ساری و جاری در وجود است که تا آن را در وجود نچشیم، آثارش را نمی‌گیریم؛ و بدون آثار ولایت هم، حیات نداریم.

پس باید صراط را به طور مصداقی بیابیم و مظهر ولایت شویم. اما ولایت، دریای وحدت است و تفرقه‌ای در آن نیست. پس اگر ما با اینکه همه، صورت دین را داریم و دم از محبت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) می‌زنیم، در اقتصاد و فرهنگ، این همه اختلاف و تفرقه داریم و حتی نمی‌توانیم با هم کنار آییم، معلوم است صراط مستقیم را نمی‌شناسیم و گرفتار سبُل مختلف شده‌ایم.

ولایت، آب حیات ماست و همان طور که اگر در عالم ماده، همه چیز داشته باشیم و آب نداشته باشیم، از تشنگی می‌میریم، در ملکوت هم اگر از آب ولایت سیراب نشویم، هرچه عبادت و اخلاق و اعتقاد داشته باشیم، به کارمان نمی‌آید و وجود معنوی‌مان حيات نمی‌گیرد! چنان‌که روایات در این باره، بسیار است و در کتاب "ولایت، اتمام نعمت" به برخی از آن‌ها اشاره کرده‌ایم.

جریان ولایت، فقط محبت نیست؛ بلکه مودّت خاندان علی‌بن‌أبیطالب(علیه‌السلام) است. ولایت، همان صراط توحید است که تمام انبیاء الهی بر آن بودند و به سبب همين ولايت بود که در بین مردم، محبوبیت داشتند. زيرا محبّ ولایت بودن، محبوبیت می‌آورد.

و ما هر روز به امر الهی در نماز، هدایت به اين صراط را می‌خواهیم و از آنجا که خدا هرگز به مقصد دست‌نیافتنی دعوت نمی‌کند، پس حتماً صراط، دست‌یافتنی است. البته صاحبان صراط یا همان "الَّذينَ أنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ" افراد خاصی هستند که وجود مبارکشان استثنایی است و هرکسی به مقامشان نمی‌رسد. اما این بدان معنی نیست که خدا بین بندگانش فرق گذاشته و دیگران را از این مقام، محروم کرده است! بلکه استعداد و نوع وجود ایشان اقتضای پذیرش چنین مقام والایی را داشته و لذا در هر شرایطی که قرار می‌گرفتند، همین بودند. سایرین نیز هریک متناسب ظرف وجودی خود، می‌توانند به صراط برسند و در معیت کسانی باشند که تحت إنعام خاص حق‌تعالی هستند، یعنی پیامبران، صدّیقین، شهدا و صالحان[2].

"اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ"، یعنی وجود ما طالب و تشنه‌ی ولایت است و آن را می‌خواهیم، اما توأم با آرامش، نه با نگرانی از گذشته و آینده؛ و وقتی این طلب در درون ماست، حتماً مطلوب هم در خارج هست. وقتی ما اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را دوست داریم و وجودمان آن‌ها را می‌طلبد و هدایت به صراطشان را خواهان است، پس حتماً قرب به آنان و رسيدن به صراط، شدنی است.

روح دین، ولایت است. پس اولین قدم ما، باید این باشد که پا را از ناسوت، فراتر بگذاریم و با چشم ملکوتی و از بالا به پایین به عالم ماده نگاه کنیم. همانطور که وقتی از پنجره‌ی هواپیما به شهر نگاه می‌کنیم حتی عظیم‌ترین ساختمان‌ها به اندازه‌ی قوطی کبریت به نظر می‌رسند. ناسوت را هم باید همین‌طور کوچک ببینیم و نگاه وجود ما به ابدیت، روح و قلبمان باشد.

 


[1]- الكافي، ج1، ص417.

[2]- سوره نساء، آیه 69 : "وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولئِكَ رَفيقاً"؛ و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، پس آنان با كسانى هستند كه خدا بر ايشان نعمت داده، از پيامبران و راستان و شهيدان و صالحان؛ و آنان چه نيكو رفيقانی هستند.



نظرات کاربران

//